سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

اگه این روزها کمتر میام، فقط به خاطر اینه که فرصت نکردم. آغاز ترم جدید و شروع کلاس ها از یک طرف و برنامه های مجتمع فرهنگی هم از طرف دیگه حسابی سرم را شلوغ کرده. این تازه جدای از مشغولیت های ذهنی کارهای کانون و فعالیت های سیاسی حوزه و برنامه های هیئت رزمندگان و  هماهنگی‌های گروهه. خلاصه همه این ها دست به دست هم دادند که کمتر بتونم خدمت دوستان برسم. جا داره همین جا از همه دوستانی که با نظرات قشنگشون منو دلگرم می‌کنند تشکر کنم.
خیلی موضوعات پیش اومده بود که دلم می‌خواست در موردشون بنویسم. اتفاقات جالب و بعضا خنده‌دار این روزهای اول ترم، شهادت حضرت رقیه، فراری دادن شهرام جزایری، سخنان آقا در مورد سیاست‌های اصل 44، ترکیب جدید مجمع تشخیص، خریدهای شب عید و ...غیره که البته در مورد بعضی‌شون هم نوشتم ولی وقت گذشت و نشد که بزارمشون تو وبلاگ. الآن هم فقط به خاطر دلم اومدم. اومدم که هم یک حلالیت طلبی و خداحافظی از دوستان داشته باشم و هم اینکه یه درد دلی با امام رضا کرده باشم.
خیلی حرف‌ها داشتم که می‌خواستم قبل از رفتنم به امام رضا بگم. اما نمی‌دونستم که چه جوری بنویسمشون. اصلا موندم که آیا درسته آدم درد دلش با امامش را اینجا مطرح کنه؟ و بعد دیدم نمی‌شه. چون بالاخره هر کسی یه سری با امامش داره که نمی‌تونه به این راحتیا به کس دیگری بگه.
می‌دونی! امام رضا برای من یه طور دیگه‌است.یه جورایی خودمونیه. با اینکه خودم خیلی حضرت زهرائیم اما همیشه با امام رضا راحت‌تر حرف دلم را می‌زنم تا با بقیه ائمه. اگه امام رضا یاری کنه معمولا سالی 2 بار مشهدم ترک نمی‌شه. اما هر بار که می‌خوام برم باز همین حال را دارم. همیشه لحظات بودن تو حرم امام رضا، آرامش بخش ترین لحظات برام بوده و همین لحظات عمرمه که با هیچ چیز دیگه‌ای عوضش نمی‌کنم.

الآن که می‌خواستم این مطلب را بنویسم، به طور اتفاقی وارد اتاق شدم و دیدم داداشم داره آخرین اجرای مرحوم آقاسی را گوش میده:

می دونی می‌خوام چیکار کنم؟

می دونی می‌خوام کجا برم؟

می خوام برم به مشهدو یه هفته اونجا بمونم

تو حرم امام رضا نماز حاجت بخونم

می‌خوام برم برای کفترا یه خورده گندم ببرم

اونجا که گنبدش طلاست با کفتراش پر بزنم

بهش بگم امام رضا مریضا رو شفا بده

دوای درد مردمو از طرف خدا بده ...

پ.ن: از همه التماس دعا دارم. دعا کنید دست پر برگردم.


نوشته شده در  یکشنبه 85/12/13ساعت  12:54 صبح  توسط پویا پرتو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حسرت
جفای دوستان
نگفتم؟
اگه بخواند،میتونن
اگه قتل بود...
قِلاق سیا و روبا
اشک میریزد دلم
آن روزها رفتند
چرابرف نمیاد؟!
شنا بلدی؟
مراد
دزد
مواظب باشید
ایام عشق
انکار بی فایده است
[همه عناوین(147)][عناوین آرشیوشده]