سفارش تبلیغ
صبا ویژن
می دونی برای چی این وبلاگ را زدم؟

فقط به امید نوشتن. فقط به این امید که بنویسم و خودم را خالی کنم.برای اینکه بنویسم و خودم را از هر قید و بندی رها ببینم.اما الان می ترسم. می ترسم از اینکه این وبلاگ هم نتونه من را قانع کنه. شاید هم دارم زود قضاوت می کنم. شاید!

دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست   از تهی کردن دل می شود افزون چه کنم؟
من نه آنم که تراوش کند از من گله ای           می دهد خون جگر رنگ به بیرون چه کنم؟

نوشته شده در تاریخ 17/7/85 ساعت0:44


نوشته شده در  شنبه 85/11/7ساعت  7:42 صبح  توسط پویا پرتو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حسرت
جفای دوستان
نگفتم؟
اگه بخواند،میتونن
اگه قتل بود...
قِلاق سیا و روبا
اشک میریزد دلم
آن روزها رفتند
چرابرف نمیاد؟!
شنا بلدی؟
مراد
دزد
مواظب باشید
ایام عشق
انکار بی فایده است
[همه عناوین(147)][عناوین آرشیوشده]