سلام. مطلبتون بسيار خواندني و قابل توجه بود.
من در ابتدا فکر مي کردم که اين سريال فقط طبق آيات قرآن پيش ميره و پايانش هم همون پايان ِ سوره ي يوسفه. اما بعدا متوجه شدم که به موضوعاتي بيشتر از اونچه در قرآن ذکر شده، پرداخته ميشه. مثلا ازدواج حضرت يوسف (ع) و همينطور به نتيجه رسيدن عشق زليخا.
اينکه منابع اين مدل روايت کردن ِ داستان، از کجا اومده، سواليه که ذهنم رو مشغول ميکنه. اما ميدونم حقيقت ماجرا در همون حدي هست که در قرآن ذکر شده و الباقي به صورت قصه هايي که دهان به دهان نقل ميشن و همچنين کتب تاريخي (که ممکنه خيلي هم معتبر نباشن) استناد شده.
اما در خصوص عشق زليخا و اين شيوه ي پرداختن به موضوع، با شما مخالفم. گرچه در اصل قضيه و اينکه اين شيوه ي قصه گويي حقيقت داره يا نه، ترديد دارم. ولي به عقيده ي من با مسئله ي "عشق" در اين فيلم تا حد مطلوبي به خوبي رفتار شده. اينکه شما گفتين زليخا وقتي در نيت شوم خودش ناکام موند، تقصير رو به گردن يوسف انداخت و به اين جمله (کيفرِ کسي که به همسرت قصد بد داشته جز زندان يا شکنجهء دردناک چيست؟) پناه برد نشان دهنده ي هوس زليخاست صحيحه. اما در اينکه برخي هوس ها به مرور به عشق مقدسي تبديل ميشه هيچ شکي نيست.
اونطور که پيداست زليخا با وجود مقام و قدرتي که داشت در بين تمام مردم مصر (وحتي بعدا در بين تمام ملت ها) رسوا و خار شد. روال فيلم هم زوال تدريجي زليخا رو نشون ميده که از اون جلال و شوکت، به عجوزه ي گدايي تبديل ميشه که در نظر همه بي ارزشه. همه ي اينها ميتونه کيفر گناهي باشه که مرتکب شد.
پس نميشه گفت که زليخا رسوا نشد. البته من به دليل اينکه اين حاشيه ها در قرآن و کتب معتبري روايت نشده، از ريشه به همه شون شک دارم. ولي به نظر من تبديل شدن يک هوس، به عشقي مقدس و پاک، چيز عجيب و غيرعادي نيست. اين دقيقا يک معجزه است که به حضرت يوسف ميشه نسبت داد. اينطور نيست؟
سلام
مرسي كه خانم ناظم رو مجبور به نوشتن اون خاطره كردين، ممنون
اي بابا من فكر ميكردم من طولاني مينويسم فقط...
بالاخره مجبورم كردين بنويسم.
نوشتمش .
همون جن بازي رو ميگم.با بسم الله وارد شين البته.
يا علي.
بسيار عالي تحليل كرديد. شما نقد سينما هم كار كرده ايد؟
اين يك نقد بدون عيب و نقص است.
پست جالب و قابل تعمقي بود
من تنها يه نيم قسمت ازين سريال رو نگاه كردم و عطاي ديدن همچين داستاني رو بخشيدم چون تو همه چيش دست برده شده بود...
در ضمن از نگاه يه منتقد سينما و يه فيلمساز اونم از نوع اماتورش اعتراف ميكنم كه اين سريال با اين هزينه سرسام اور از تمام فيلمهاي كوتاهي كه دوستان من تو انجمن ميساختند ضعيفتر بود...
بگذريم
اما نقد شما هم جالب بود ..به نوع خودش
خسته نباشيد
باسلام - پست جالب و بسيار خوبي است و مي داني كه....
گفته بودم زندگي زيباست.گفته و ناگفته اي بس نكته ها كين جاستآسمان باز، آفتاب زر باغ هاي گل، دشت هاي بي در و پيكر.سر برون آوردن گل از درون برف تابِ نرمِ رقص ماهي در بلور آبخواب گندمزار در چشمه ي مهتاب بوي عطر خاك باران خورده در كهسارآمدن، رفتن، دويدن، عشق ورزيدن، در غم انسان نشستنپا به پاي شادماني هاي مردم پاي كوبيدن.آري، آري، زندگي زيباست!
فقط مي گويم آفرين
نكات زيبايي بود
زليخا مرد از اين حسرت كه يوسف گشت زنداني
چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني
آخر داستان زليخا به يوسف ميرسه اين كه جاي پرسش نداره
اولا به نظرم اين عكسي كه شما زدين هم در راستاي همون اهداف اقاي سلحشور(علي قول خودتون)ميباشد.
ثانيا بهتر بود قبلا داستان يوسف را ميخوانديد..
بله زليخا به قصد خيانت و هوس بازي خود را براي يوسف اراست و...
ولي اكنون ديگر هوسباز نيست!اين زليخا با آن زليخاي سالهاي گذشته فرق كرده زليخا تازه دارد عاشق ميشود عشقي كه در نهايت او را به معشوق واقعي ميرساند.... ادامه ي ماجرا را جمعه شبها از شبكه يك دنبال كنيد.
مامان خانوم هم فرمودن:
اينم حرفيه !
اونوقت منم اون كامنت پايينيو شنيده بودم!