سلام عليكم .
تبريك عرض مي كنم .
مطالب جالب و آموزنده اي بود به حق شايسته ي وبلاگ منتخب است
سري هم به ما بزنيد
استشهادي 4
بسمه تعالي
سلام آقاي پويا
آقاي ناصري وبلاگ را سپردن به بنده مگر يادداشت پاياني شان را نخونديد ؟اسم وبلاگ هم خيلي وقت پيش عوض شده شما هنوز در لينكهايتون عوضش نكرديد .يا علي
هوالحق
سلام
چسب پيوند؟ شنيده بودم ولي راستش اين طرفا درختاي دوطرف خيابونمون رو از كمر زدن !!! خيلي لطيف و مهربون! گفتن درختا زياد برگ دارن نميشه از تو خيابون آسمونو ديد! اشك و قلب و احساس كيلو چند؟؟؟ كل شهرتون تو حال و هواي رفيقتونه؟ حالش خوبه راستي؟
سلام برعكس كند شدن تو نوشتن خاطرات جنوب تو اينجا تند تند داري مي نويسي!!! نميدونم والا چي بگم خوب اي كاشها زيادن اين اي كاش پيرمرده هم روش اما كو برآورده شدنش؟
پسه اينه گلستان شهدا؟ فك كنم توي كتاب شهيد ميثمي بود كه خيلي ازش اسم برده مي شد
به دوستت بگو خودشو ناراحت نكنه اصلا مگه عقلش كم شده كه مي خواسته ازدواج كنه؟
سلام .. خيلي زيبا بود
كاشكي واقعا چنين چسبي بود
خوش باشي
به من سر بزن
باباي
سلام....
كاش هيچ وقت گرد پيري به چهرمون به يدي نشينه....داستانت قابل تامله ...مخصوصا قبليه...
كاش معطل نمي كرد تا عزيزترينش از چنگش در نياد
جدي؟؟؟؟؟؟
خوبه!!!!!!!!!!!1
ماست كاري ....نع ببخشيد چسب كاري!!!!!!!!!
واي بر ما كه تا كنون هزاران بار قلب نازنين حضرتش را شكسته ايم....
آقا جان!
شرمنده ايم...
اما دوميش!
عرض شود كه اين چسبها واسه من هم سوال شده بود كه چيه؟!
(اگه گذاشتي كامنتمو بذارم!هي حرف بزن!!!!)
داشتم مي فرمودم!خلاصه طي تحقيقاتي فهميديم چيه!
آقا فعلآ اين اولي رو داشته باش!
ميام الآن!