• وبلاگ : پاك ديده
  • يادداشت : درس خواندن يا نخواندن. مساله اين نيست!
  • نظرات : 7 خصوصي ، 27 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    براي پست قبلي تون هم يه پيام گذاشتم. حتما بخونيد.

    من هم يه روزي دانشجو بودم، اما اصلا اين چيزايي که مي گوييد را حداقل در بين اساتيد رشته خودم ( ادبيات عرب ) نديدم. خداييش استادهاي من به جز يکي که آخرش هم از دانشگاه ما رفت، همشون انسان هاي متعهدي بودند. حتي يادمه يکي از اساتيد وقتي همه اساتيد ديگر به بهونه فرجه زود هنگام براي امتحانات کلاس هايشان را تعطيل کرده بودند، کلاس ما را تشکيل داد و گفت: من حقوق اين ساعت ها را مي گيرم و نمي خواهم مال حرام وارد زندگيم شود.

    راستي قضيه اون استادي که دانشجويان بيرونش کردند اين بود که يکي از بچه هاي کلاس پشت سرش حرف زده بود و به گوشش رسيده بود. استاد هم کم نگذاشته بود و براي امتحان پايان ترم، يک سؤال هاي ساده اي طرح کرد که هر آدمي مي فهميد که استاد جز توهين به دانشجويانش قصد ديگري نداره. حتي عقب مونده ترين فرد هم مي تونست به سؤالات جواب بدهد و راحت بيست بگيرد.

    سر جلسه همه اعتراض کرديم ولي گفتند اگر جواب ندهيد همه تون مي افتيد. خوب ما هم مجبور شديم سؤالات را جواب بدهيم، ولي بعد از جلسه امتحان بچه ها طوماري نوشتند و همه امضاء کردند و فرستادند دفتر رياست تا بررسي کند. نمي دونم کدوم شير پاک خورده اي خبر را سريع منتشر کرد. تو خوابگاه و دانشگاه افتاده بوديم سر زبان ها. همه ما را مسخره مي کردند. نشريات دانشگاه هم که منتظر فرصت بودند، خبر داغ منتشر کردند و فرستادند دانشگاه هاي ديگر. خلاصه يک وضعي شده بود. آخرشم اون استاد از دانشگاه ما رفت.

    داشتم مي گفتم، بيني و بين الله ميان اساتيد خودم نديدم استادي که الکي به کسي نمره بده يا از کسي نمره کم کنه ولي شنيدم که بعضي اساتيد به خودشون اجازه مي دهند چنين گناه کبيره اي را مرتکب شوند.

    ضمنا آقاي پرتو، قضاوتت نسبت به دخترهاي جواني که اونقدر عرضه داشتند که تو سن بيست و شش هفت سالگي دکتر و مهندس شوند، يه کمي غير منصفانه است ها. کاري ندارم بعضي هاشون بد تدريس مي کنند. همه جا خوب و بد هست.

    من خودم يه معلم هستم، البته دکتر مهندس نيستم. يه ليسانس ناچيز دارم و بس. بيست و هفت هشت سالي دارم. اولين باري که به يک مدرسه غير انتفاعي مراجعه کردم تا من را براي تدريس عربي به کار بگيره بيست و پنج سال داشتم. سنّم کم نبود ولي چون به قول دوستان و خود مدير که بعدا اعتراف کرد قيافه ام به بچه دبيرستاني ها مي خورد، جناب خانم مدير تحويلم نگرفت و گفت من اگر شما را به کار بگيرم يک ريسک کرده ام. جالبه براي اينکه من را بترسونه گفت شاگردان اين مدرسه خيلي قلدر هستند. به محض اينکه بفهمند معلمي تازه کاره اعتصاب مي کنند و اون معلم را بيرون مي کنند. گفتم من نمي گذارم کسي بفهمه من اولين سال تدريسمه.

    خلاصه جناب مدير پس از امتحان کردن من با چند تا کلاس آزمايشي و يک کلاس رفع اشکال کنکوري ها که خيلي بي خبر هم تشکيل داد، راضي شد به من کلاس بدهد، چون نتوانست نقطه ضعفي از من بگيرد. آخر همون سال دلم مي خواست شما هم بوديد و از زبان همون مدير مي شنيديد که راجع به نظر دانش آموزانم درباره من چي مي گفت. دانش آموزانم گفته بودند اگر مي خواهيد سال ديگه هم همينجا ثبت نام کنيم، بايد معلم عربي مون خانم... ( من ) باشه.

    نمي خواهم از خودم تعريف کنم، فقط مي خواهم شما در نظرتان راجع به اساتيد جوان زن تجديد نظر کنيد. حالا اينکه شانس شما بدهاشون قسمتتون شده يه حرف ديگه است.

    موفق باشيد.