سلام. درگير شديم با صداوسيما ... انشالله بعدش خدمت خواهيم رسيد. اول مهر انشالله لباس نو خواهم پوشيد و به كلاس اول خواهم رفت. انشالله. باورت ميشه؟ كلاس اول هيچ كدوم از شكلكها قشنگتر از گل سرخ براي تو نيست. تقديم تو هزارن لبخند گلسرخ.<
سلام. دستت درد نكنه كه منُ هم بين آدما ديدي و دعوت كردي.
ميخواستم بگم كاش چند تا از اين خاطرات رُ با تفصيل نوشته بودي اما فكر ميكنم اينجوري زيباتر بودن.
خيلي خوب ميشه اگه بتونيم بازم دستكم چند روز بريم مدرسه. اما يه راهحل هم داره. من تجربهشُ دارم.
لذتِ بودن با بچه مدرسهايها به نظرم بتونه يه خورده از حسرت اون روزا رُ كم كنه. من كه اينجوريام.
باز هم ممنون كه دعوت كردي. مينويسم حتما. البته امروز نوبت يه يادداشت درباره صداوسيماست. اما حتما تا پس فردا صبح دعوت شما رُ اجابت ميكنم.
ارادت داريم شَديد.
جالب بود از هر سالي يه نكته حداقل يادتون هست!
من كه هيچچي يادم نمياد ..
احتمالا يه كلافه ي عروقي مادر زادي زير استروپتوكوكم!مادر زاد شده!!
التماس دعا
سلام
طاعات قبول
چه خاطراتي !! خصوصا اون خط كش 50 سانتي
ولي چرا دانشگاه رو دوست نداري. به نظر من تو كه خودت خوبي هر جاي ديگه هم بري مي توني ادمهاي اونجا رو هم خوب كني
اميدوارم حالا حالا ها به تحصيل مشغول باشي
البته نه تو همين مقطع
مقاطع بالاتر
موفق و برقرار باشيد
هوالحق
سلام عليكم
اي ول! اي ول! ميدونستم اندشو مي نويسين!
خيلي خوب بود! چه كارا! ...با جزئيات نوشتين و كامل و جامع... معلماتون نت نيان يه وقت! به خصوص ممد سيبيل! ... ماها برا معلمامون اسم گذاشتيم ولي هيچ جا رو نمكرديم هر چند مامان يكي از رفقا رف كف دست معاونمون گذاش كه بچه ها صدات مي كنن زلي جون! زليخا بود اسمش...
خيلي عالي بود... دوستاتون اگه ننوشتن تيربارونشون كنين!.... خداييش دانشگاه كجاش ميشه مدرسه و عشق و حالش؟...
اون دوچرخه هم خيلي باحال بود!!!
تشكر!