• وبلاگ : پاك ديده
  • يادداشت : چقدر زود دير مي‌شود !
  • نظرات : 14 خصوصي ، 55 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نام خدا

    البته من نمي دانم چه بگويم بگويم طفلك خجالتي بوده كه دست به كار شرعي خواستگاري نزده خوب افراد خجالتي اصولا از گفتن به والدين بايد بيشتر خجالت بكشند

    بگويم .........

    اصلا خودتان بهتر فرموديد بعضي ها مي خواهند از اين ور بام نيفتند آنقدر عقب مي روند كه از آن طرف كله پا مي شوند اگر من به جاي او بودم روزي صد بار مي گفتم خودم كردم كه لعنت بر خودم باد تازه من فكر مي كنم كار كنوني او غير شرعي تر بوده آقا اگر از شكل و قيافه اش خوشت آمده كه هوسي بيش نيست تركش كن! اما اگر رفتار و كردارش تو را هوايي كرده برو ببين به تو مي خوره يا نه مي تونيد با هم زندگي كنيد يا نه اگر جواب مثبت بود برو خواستگاري نخواستي خودت هم پا پيش نگذاشتي اشكال نداره شايد هم بهتر باشه يك دوست يا اقوام و... را پيش بفرست حداقل اگر جواب او هم مثبت بود ديگر كار تمام شده ولي اينجوري كه 4 سال به فكر يك بنده خدا باشي نقشه ها بكشي و ... خوب اگر با شرع هم ناسازگار نباشه از نظر علم روانشناسي يعني احتمال يك ضربه ي روحي خفن مثل اين شايد ديگر نتواند ازدواج كند البته اميدوارم بهتر از او نصيبش شود ولي فكر نكرده اين تغيير حالت دادن ها موقع ديدن او در اين مدت مي توانست چه حرف هايي را پشت سر دختر مردم به وجود بياورد؟ خوب الحمدالله كه اينجوري نشد

    يا علي

    پاسخ

    سلام! ممنون از نظرتون. نه اتفاقا اين رفيق ما خجالتي نبوده چون همون روز محکم رفت و به ننه باباش گفت که من اينو مي خوام. اما فکر مي کنم بشه گفت که با حيا بوده که نخواسته مستقيم با دختره حرف بزنه. در مورد خواستگاري هم در جواب هاي پيشين گفتم که اون موقع شرايطش را نداشته و به خاطر همين گذاشته برا حالا.