هو النور

سلام عليك

«آخه آدم مگه مي‌تونه در آن واحد چند نفر را دوست داشته باشه؟!»

سوال خيلي خوبيه ... كاش خيلي از ماها اين سوالو در برخورد با اطرافيان (يعني قبل از برخورد و حين برخورد و بعد از برخورد!!) از خودمون بپرسيم .

و اما عشق .. چيزيست ماوراي ذهن افراد كج فهم .. عشق همانم موهبتي است كه سرانجام براي رستگاري بايد به آن رسيد .. نظرم رو گفتم .. ولي عشق هم مراتب داره .. مثل كلاس اول و دوم و سوم ... كاش ما تا دانشگاه عشق پي بريم و بتونيم مثل عرفا و صالحين از اين دنياي فاني بكنيم و بپريم ... به اميد ظهورش ..

و من الله التوفيق

يا علي مدد

عشق هماني است كه زبان و قلم و اشاره از توصيف آن عاجزند.

پس هر چيزي در رابطه با عشق خواندي يا شنيدي جز توهم چيزي نيست!

لم يلد و لم يولد ولم يكن له كفوآ احد

سلام . بيشتر نظرات و جوابهاتون رو خوندم . اگه تونستي بفهمي عشق چيه يا عشق كدومه يا افسانه است يا واقعيت حتما بيا به منم بگو ، من شش هفت ساله كه تو نخ عشق حقيقي ام . خيلي هم جستجو كردم ، تا اينجا به اين نتيجه رسيدم كه عشق راحت به وجود مياد راحتم از بين مي ره ولي اون چيزي كه از بين مي ره عشق حقيقي نيست نميگم مجازيه نه يه جورايي سرابه . تو آب مي بيني خوشحال ميشي مي ري نزديك مي بيني سراب بوده . آره اين خانم عاشقه ولي عشقش مثل اون سرابه . وقتي بهشون نزديك ميشه تازه مي فهمه سراب بوده اما تا وقتي كه ازشون دوره واقعا فكر مي كنه عاشقه و تمام خصوصيات يه عاشق رو داره . چرا ميگه الان عاشق اون چهارميه است چون هنوز اون براش يه سراب قشنگه . تو يه زمان نميشه عاشق چند نفر بود ولي ميشه يكي يكي عاششق همشون بود يعني هر بار عشق يكيشون رو تجربه كنه اون دختر عاشق چهار نفر شده چهار نفر كه سهله عاشق چهل نفر هم مي تونه بشه اما هيچ كدومش دوام نمياره . عشق ِ اون كه هيچ حتي اوني هم كه تو تموم عمرش عاشق يه نفر بوده بازم عشقش دوام نمياره خلاصه ي كلامم نگو شعاره اول خوب فكر كن روش

خدا را دوست دارم كه تنها معشوق هستي است و مابقي سرابند و فاني و عشق وقتي به آخر مي رسد كه به معشوق فاني دل ببنديم حتي اگر هيچ خللي در عشق ما نباشد .
راستي وقت كردي بيا ماجراي شيدايي من آپ جديدم رو بخون شايد راه گشا باشه
يا حق

سلام،

اوم م م .. نميدونم چي بگم،

يعني گمونم بهتره چيزي نگم !

اشتباه در پي اشتباه!

به نظرم مشكل جاي ديگه اي هست! كاش بشه اون را پيدا كرد!

سلام

اين خانم بايد با روانشناس صحبت كنه تا مشكلش رو بشناسه

بايد ريشه يابي

ما نبايد همينطوري قضاوت كنيم بايد اطلاعات بيشتري داشته باشيم بعد قضاوت كنيم

به نام خدا

سلام عليكم

از پاسخ‏هاي شما به يادداشت‏ها چنان بر مي‏آيد كه با نگارش اين پست خواسته‏ايد، طرح مسئله كرده باشيد و راه حلي به دست داده شود.

به نظر من در اين قضيه دو مشكل وجود دارد:

يكي آن كه گويا آن دختر بدون نظرخواهي از او نامزد كسي شده است كه تمايلي به ازدواج با او نداشته است. اگر واقعيت از اين قرار باشد، خانواده دختر خطا كردند و حال بايد بررسي شود كه اگر نامزد اين دختر پسر نامناسبي است و به اصطلاح شرعي كفو براي آن دختر نيست، هنوز كه به ازدواج نيانجاميده هر چه زودتر نامزدي برهم زده شود و دختر با شخص مورد علاقه‏اش كه البته كفو او باشد، هرچه سريع‏تر ازدواج كند.

اگر هم آن پسر كفو دختر است و دختر بر اثر چشم‏چراني و هوس‏بازي به افراد ديگر تمايل پيدا كرده كه ظاهر ام چنين است، دختر با مشاوره‏هاي سودمند قانع شود كه با همان نامزدش وصلت كند.

اشكال دوم مربوط به دختر است كه بر اثر اختلاط و آمد و شدهاي غير شرعي و گفتگوهاي خارج از حدود شرعي به افراد مختلف علاقه پيدا كرده است. بنابر اين فرض باز بايد به كمك مشاوره‏ همان راه حل پيش‏گفته به مورد اجرا گذاشته شود.

به هرحال همه اين مشكلات از اين است كه ما از مسير شرع و فطرت و عقل خارج مي شويم و از هوا و هوس هاي زودگذر پيروي مي كنيم و گرنه به فرض در ميان افراد پاره اي از تفاوت هاي فردي باشد، اين دليل نمي شود كه هر روز دنبال يك نفر بيافتد و بسياري از دل‏ها را جريحه دار كند تا به هوس بازي خود برسد. آدمي كه وجدان و قلب سالم و عاطفي داشته باشد، به خود اجازه نمي دهد، به خاطر هوس خودش حتي مورچه را بيازارد:

ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربي: نفس به بدي فرمان مي دهد، مگر آن كه خد رحم كند.

ز دست ديده و دل هر دو فرياد / که هر چه ديده بيند دل کند ياد

بسازم خنجري نيشش ز پولاد / زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

فرق عشق الهي با عشق دنيوي

سلام

اشتباه اول از طرف باباي ايشون بوده متاسفانه ... نميدونم مهدي چطور ميخواد آبرو ببره . ميشه جلو ايستاد و نگذاشت آبروريزي هم بشه . فكر كنم بهترين راه اينه . نبايد نبايد نبايد تن به ازدواج اجباري بده چون گرفتاري هاي بعدي خيلي بيشتر است . فقط مسلم را انتخاب كنه بقيه را بذاره كنار . با يك ازدواج سنتي بره خونه بخت . يا علي

سلام مجدد و تشكر از پاسخ شما به نظرات :

برادر عزيز ! علت اين حركت از سوي ما ، صرفا پاسخ به محبت شماست كه اطلاع رساني به عمل مي آوريد و ما را نسبت به به روزرساني خود مطلع مي نماييد 0 ما در وب شما به اين جهت كليشه اي و يكنواخت نظر مي دهيم تا ارتباطمان قطع نشود و الا هرچه مي گرديم ، شما حتي يكبار نيز مطالب وبسايت حزب الله مي رزمد را نه مطالعه نموده ايد و نه نظر داده ايد !!!!!!! موفق و پيروز باشيد 0 يا حيدر

سلام

ما دوباره تشريف آورديم! جوابهايي را كه به كامنتها داده ايد خوانديم و غير از اينكه حسابي شيرفهممان شد كه « ايني که من گفتم واقعيته! واقعيتي بدون کوچکترين تغيير و يا حتي ويرايش در جملات!» ( به جان تك تك سوسكهاي آشپزخانه مان فهميديم!) يك چيزي به نظرمان رسيد كه بگوييم. اما اجازه بدهيد بدون كت و شلوار حرف بزنيم. راحت تريم:

ميدونيد چيزي كه من اصلا ازش خوشم نمياد اينه كه ملت حتي در عقايدشون هم تابع مد هستن!!! گاهي حتي خودشون هم متوجه نيستن ولي دارن حرفهاي ديگران رو تكرار ميكنن! اگه بري به مثلا هفتصد هشتصد سال پيش عشق نه تنها تمام قد وجود داره بلكه به شدت مقدس و محترمه، اگه بياي مثلا به صد سال پيش عشق مشكوكه! بايد موشكافي كرد ببيني راسته يا دروغ! اما راستهاش بيشتر از دروغهاشه، اگه بري به بيست سي سال پيش عشقهاي واقعي يواشكيه.. خاموشه.. تو يه لبخند، يه جمله...و اگه به پنج شش سال اخير نگاه كني همه بيل ورداشتن افتادن به جون عشق كه آآآآآآآآآي عشق چيه؟ عشق اصلا وجود خارجي نداره الكيه افسانه اس!!!! ( كل اين چيزايي كه گفتم درباره آدمايي بود كه مثلا تو زندگي تفكر ميكنن ها.. اون هوس بازها و ول معطلها رو بي خيال)

جان من ه نظر شما ميشه كه كل نسل بشر اين همه سال فقط تو افسانه عاشق شده باشن؟ چرا دستتون به عشق نميرسه منكر وجودش ميشيد؟ اگر شما عاشق نميشيد يا عشاق دور و برتون مدعي از آب درميان پس عشق وجود نداره؟

ميدونيد چيه؟ من فكر ميكنم مشكل اساسي از اونجا شروع ميشه كه ما فكر ميكنيم عشق يه اتفاق «دوسره» اس. يني همش دنبال «يك نفر» ميگرديم براي عاشق شدن. يا منتظريم عاشق يك نفر بشيم. يا حتي بعضي آدمها «تلاش» ميكنن عاشق «كسي» بشن!!!! در حالي كه برعكس من فكر ميكنم عشق كاملا يك سره است. يني توي نويسنده بدون نياز به هيچ كس ميتوني عاشق بشي.. عاشق باشي... وجود محبوب فقط يه بهانه اس... و هر كس تا اين عشق رو در وجود خودش ايجاد نكرده باشه هرگز نميتونه به درستي ادعاي عشق كنه. هرگز نميتونه حقيقتا عاشق محبوبي باشه...

با وجود اين برات دعا ميكنم كه عاشق نشي بلكه دوست بداري. چون دوست داشتن شكل عميق تر و متين تر و نجيب تري از عشقه. بي آتش سركش عشق، سوختن بي صداييه كه درگيرت ميكنه...

چقدر حرف زديم! برويم متن سخنراني آينده مان را آماده بنماييم!

فعلا

سلام.

البته اين يه احتمال قوي هست، نه يه حكم قطعي. چون يه بار با محمد آشنا شده و احتمالا اون موقع هم احساس مي كرده كه عاشق محمده؛ اما بعد كه وحيد رو مي‏بينه از اون خوشش مياد؛ شايد فكر ميكرده عاشق وحيده! مسلم رو كه مي‏بينه، مي‏فهمه تو عشق وحيد دچار اشتباه شده بوده. حالا نوبت مسلمه...

شايد به همين خاطر هست كه نمي‏شه به احساساتش اعتماد كرد...

كاش قضيه‏ي آشنايي مسلم رو هم نوشته بوديد...

اين نعمت بزرگيه كه همسر آدم صادقانه دوستش داشته باشه. خيلي ارزش‏منده. با همين عشق و علاقه‏ي صادقانه مي‏شه اميدوار بود كه دو طرف بعد از مدتي كاملا با هم مَچ بشن. محبت آدم رو وادار مي‏كنه به خاطر محبوبش خيلي كارها بكنه؛ حتي خلاف ميلش... همين كه مهدي مثل خودش نيست كه خيلي زود از خيلي دخترا خوشش بياد و فكر كنه عاشقشونه يعني امنيت رواني!

ببخشيد طولاني شد.

سلام ،

با مطلبي به عنوان چرا بي حجابي به روزم و منتظرتون هم هستم.

يا حق