سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سَیِّدی لَوْ عَلِمَتِ ٱلْاَرضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی ، اَوِٱلْجِبالُ لَهَّدَتْنِی ، اَوِٱلسَّمَواتُ لَٱخْتَطَفَتْنِی ، اَوِٱلْبِحارُ لَأغْرَقْتَنِی ، سَیِّدِی سَیِّدِی سَیِّدِی ، مَوْلایَ مَوْلایَ مَوْلایَ ...

آقای من! اگر زمین به گناهان من آگاه بود مرا فرو می‌برد، و اگر کوه‌ها می‌دانستند می‌شکستند، و یا آسمان‌ها هر آینه مرا می‌ربودند، و یا دریاها مرا در خود غرق می‌ساختند! آقای من. آقای من. آقای من! مولای من. مولای من. مولای من...

همیشه وقتی از زیارت امام رضا برمی‌گردم، تا چند روز این قسمت از دعای بعد از زیارت آقا ورد زبونمه؛ اما باورم نمیشد هنوز چند روز نگذشته باشه که دوباره بایستم روبروی ضریح روانبخشش  و همون دعا را بخونم!

شب از نیمه گذشته است و من اکنون دوباره در خانه در حسرت آن حرم با صفا نشسته‌ام و باز با خود زمزمه می‌کنم: سَیِّدی لَوْ عَلِمَتِ ٱلْاَرضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی...

 


نوشته شده در  شنبه 86/6/17ساعت  12:12 صبح  توسط پویا پرتو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حسرت
جفای دوستان
نگفتم؟
اگه بخواند،میتونن
اگه قتل بود...
قِلاق سیا و روبا
اشک میریزد دلم
آن روزها رفتند
چرابرف نمیاد؟!
شنا بلدی؟
مراد
دزد
مواظب باشید
ایام عشق
انکار بی فایده است
[همه عناوین(147)][عناوین آرشیوشده]