پاتو از رو مغزم بردار! اینقدر رو اعصاب من رژه نرو! بزار به حال خودم باشم! رهام کن!
هرچی میخوام فراموش کنم، خودت نمیذاری. تا میاد یادم بره، تا چند روز میگذره و میاد ماجرا تو ذهنم کمرنگ بشه، تو دوباره پیدات میشه.مرتب اس ام اس میدی که چی بشه؟ نیا! نده! بزار یادم بره.
غرورمو شکستی. بازیم دادی. منم شدم بازیچه! مثل موش آزمایشگاهی روم آزمون و خطا کردی. منم با اینکه میدونستم داری چیکار میکنی هیچی نگفتم.- شایدم گفتم اما تو نخواستی بشنوی!- حداقل امیدوارم نتایج آزمایشاتت را در مورد نفرات بعدی، درست به کار ببندی!
هیچکس تا به حال نتونسته بود اینجور منو مسخره خودش کنه.هیچ کس این بلایی که تو به سر من آوردی به سرم نیاورده بود. تو چطور تونستی به این راحتی وارد زندگی من بشی و با من این کارو بکنی؟ و منم چه آسون اجازه ورود دادم!
قول دادم فراموش کنم. پس تو هم اجازه بده فراموشم بشه. خوبیش اینه که من زود این چیزها را از خاطر میبرم. از دستت هم عصبانی نیستم. تجربه خوبی بود. و لازم. فقط بزار یادم بره. همین!