قبلتر: پویا پرتو. دانشجوی مهندسی صنایع غذایی. اصفهان و زنده رودش را با هیچ کجای دنیا عوض نمیکنم. همیشه یا به کاری وارد نمیشم یا اگر کاری را شروع کردم باید محکم و با اراده وارد بشم.در محیط اطرافم مؤثرم. نمی تونم نسبت به آنچه در اطرافم میگذرد بیتفاوت باشم؛ و در آخر: با دیدهای پاک مینویسم تا بماند.
الآن: پویا پرتو. مهندس صنایع غذایی.
هنوز هم اصفهان و زنده رودش را با هیچ کجای دنیا عوض نمیکنم اما خیلی دوست دارم بتونم برم دنیا رو بگردم و ببینم. فکر میکنم این چند روز عمر که خدا به انسان داده حیفه که دنیا ندیده به پایان برسه!
هنوز هم یا به کاری وارد نمیشم یا اگر کاری را شروع کردم باید محکم و با اراده وارد بشم اما تازگیها به این نتیجه رسیدهام که این اراده قوی را برای کارها و کسانی بگذارم که ارزشش را داشته باشند. بارها و بارها انرژیام را صرف کارها و کسانی کردهام که بعدها فهمیدهام ارزش آن همه را نداشتهاند.
هنوز هم در محیط اطرافم مؤثرم و نمی تونم نسبت به آنچه در اطرافم میگذرد بیتفاوت باشم، هرچند این سر و گوش جنبانیدن همیشه به ضررم تمام شده چرا که اصولا مردم آدمهایی را دوست دارند که سرشان به کار خودشان است ، در مورد هیچ چیز اظهار نظر و در هیچ کاری دخالت نمیکنند.
هنوز هم با دیدهای پاک مینویسم، ساده و بی آلایش، هرآنچه درون مغزم میگذرد؛ تا بماند و ببینند و بدانند آیندگان.
شبنم ز باغبان نکشد منت وصال ... معشوق در کنار بود پاک دیده را