خستهام!
خستهام! از این همه تکرار. از این همه مرارت.
خستهام! از معنویتهای از دست رفته. از دوستیهای گمشده.
خستهام! از این همه دروغ. از این همه ریا.
خستهام! از این همه غفلت. از این همه ملامت.
خستهام! از این همه افسوس. از این همه حسرت.
خستهام! از تلخی ایام جوانی. از خار علایق گرداب زندگانی!
خستهام! از این همه انتظار. از این همه دلتنگی.
خستهام! از این آشنایان بیگانه. از این دوستان نا محرم.
خستهام! از این دل غمناک. از این دیده نمناک.
خستهام! از تلخی خواب زندگی. از دوری شوق بندگی.
خستهام! از کتابهای نخواندهام. از کارهای نکردهام.
خستهام! از این همه جلسه بی فایده. از این همه کلاسهای مسخره.
خستهام! از این همه وبگردی و ولگردی. از این همه فراغت خواب آلود.
خستهام! از کامپیوتر خرابم. از اینترنت کم سرعتم.
خستهام! از این همه بی سوژگی!
پ.ن: دلم هوای چهچه آواز درویشان زیر پل خواجو را کرده است!