در شب ضربت خوردن امام علی علیه السلام این شعر را تقدیم می کنم به همه عاشقان مولا:
می کنم آغاز با یاد علی
تا بنوشم عشق از داد علی
یا علی مولا تو دستم را بگیر
دست روح حق پرستم را بگیر
قلب شعرم را بده امشب خراش
یک تبسم زخم، بر روحم بپاش
تا شوم مست تولای تو باز
عارف حق، از دو عالم بی نیاز
یاریام کن تا زعشقت دم زنم
شعله بر جان بنی آدم زنم
یاریام کن، ای عدالت مرد ناب
روح احمد، همسر بانوی آب
یاریام کن، ای معمای غدیر
ای ولایت را تو مولا و امیر
یاریام کن ای علی، ای بوتراب
شد دلم در حسرت وصف تو آب
یاریام کن تا بگیرم بال و پر
پرکشم تا زخم، تا اوج خطر
یاریام کن، تا تو را پیدا کنم
قاسطین را باز هم رسوا کنم
مارقین و ناکثین را رگ زنم
زخم بر کفر و نفاق و شک زنم
باز از عشقت خمارم کن علی
بیقرارم، بیقرارم کن علی
میبرم نام تو را من دم به دم
تا زند عشق تو بر جانم علم
من کیام؟ آیینه دار راه تو
شیعه چشمت، غبار راه تو
من کیام مست ظهور چشم تو
عاشقت، سنگ صبور چشم تو
من کیام؟ یک عاشق بی دست و پا
عاشق وصل تو اما بینوا
کاش میشد چاه نخلستان شوم
تا به بزم درد تو مهمان شوم
عارف آیات قرآنت شوم
در شبی روشن مسلمانت شوم
باید اما بگذرم از این خیال
فهم تو کاری است دشوار و محال
من کجا و فهم قرآنت علی؟
من کجا عرفان چشمانت علی؟
من کجا فهم کلامالله تو؟
ماندهام در بای بسمالله تو
این لیاقت نیست در من ای دریغ
درد من درمان نگردد جز به تیغ
گشتهام با خویش دشمن یا علی
وای بر من وای بر من یا علی
رضااسماعیلی
نوشته شده در تاریخ 20/7/85 ساعت0:14