این درگیری بین دانشگاه آزاد و دولت احمدی نژاد هم داره به جاهای باریکی کشیده میشه. امروز هم صحبت یکی از کارمندان دانشگاه بودم. حرف که به اینجا رسید چیزایی گفت که کله آدم سوت میکشید. حیف که الآن نمی‌تونم بنویسم.می خواستم بنویسم اما دیدم اگر بنویسم خودم همین فردا صبح به اتهام براندازی نظام! از دانشگاه اخراجم و این بنده خدا هم از فردا به جای پشت میز نشینی باید بره با ماشینش مسافر کشی!
الآن می ترسم. شاید بهم بخندید . اما شما چه می‌دونید اینجا چه خبره. آره الآن می‌ترسم اما قول می دم به محض اینکه این دو ترم لعنتی تموم بشه، همه آنچه طی این چهارسال از کار اینا سر در آوردم را بنویسم. هرچند دیگه اون موقع شاید خیلی چیزا عوض شده باشه.
نوشته شده در تاریخ 18/7/85 ساعت 1:16
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
بازدید امروز : 63
بازدید دیروز : 8
مجموع بازدیدها : 360776
باری از این دست:
نوشته های پیشین
لوگوی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
لینک به سایت ها و وبلاگ ها لزوما به معنای تایید محتوای آنها نمیباشد
هم سرویسی ها
دیگران
لوگوی دوستان
موسیقی وبلاگ
اشتراک در وبلاگ
