در حالیکه همه پزشکان و متخصصان اذعان دارند که مصرف بیش از اندازه نمک باعث تهدید سلامتی انسان میشود و در صورتی که تحقیقات بیانگر مصرف بیش از حد استاندارد نمک، در کشور ما میباشد، یک سایت خبری در اقدامی عجیب و در یک مقاله سفارشی اقدام به توصیه مصرف بیشتر نمک کرده است!
در این مقاله؟ خبر؟ که مشخص نیست کدام سازمان یا مرجع موضوع آن را تائید کرده، صرفا به دلایل واهی و فقط با استناد به یک مقاله خارجی – که البته آن هم باید موردمطالعه دقیق قرار گیرد چرا که احتمال برداشت گزینشی از آن بسیار زیاد است- به مزایای نمک دریایی نسبت به نمک معمولی اشاره شده و نهایتا توصیه به استفادهءبیشتر از آن نموده است.
در ابتدای این نوشتار با یک استدلال غیر منطقی و مضحک بامشابه دانستن آب بدن با آب دریا، زمینه ذهنی مصرف این نمک را ایجاد نموده وپس ازآن، بدون توجه به خطرات مصرف نمک برای سلامتی، توصیه کرده که بیش از پیش در تهیه غذاهایتان از این نمک استفاده کنید تا به بهبود سلامتی شما کمک کند! در ادامه بدون ارائه تعریف مشخصی از نمک معمولی، با آوردن دلایل واهی، غیر علمی و اشتباه، که آنها را مزیتهای نمک دریایی به نمک معمولی خوانده، خواننده را به هر چه بیشتر مصرف کردن این نمک ترغیب نموده است. در پایان در تناقضی آشکار و برای خالی نبودن عریضه بدون توجه به چند سطر پیش که توصیه کرده بیش از پیش در تهیه غذاها از این نمک استفاده گردد، استفاده افراطی از این نمک را مضر قلمداد کرده و توصیه به استفاده از این نمک به همان میزان نمک معمولی نموده است.
و اما چند نکته در این رابطه ضروری به نظر میرسد:
1- مصرف زیاد نمک،از هر نوع برای سلامتی مضر بوده و عامل فشار خون، سنگ کلیه، سکتههای قلبی، پوکی استخوان، افزایش وزن و بسیاری دیگر از بیماریها میباشد که متاسفانه به خاطر نبود فرهنگ صحیح مصرف و عادات غذایی غلط، دامنگیر بسیاری از افراد جامعه ماست.
2- برخی مطالبی که در این مقاله به عنوان مزایای نمک دریایی آورده شده از خصوصیات – و نه لزوما مزایای- هر نوع نمکی است که در متابولیسم بدن انجام میشود. تنظیم PHبدن، تنظیم الکترولیت های بدن، تعادل مایعات بدن، انتقال پیامهای عصبی و تنظیم فشار خون همگی از کارکردهای اجزاء نمک طعام است که برای بدن بسیار ضروری میباشد.
3- تصفیه نمک و گرفتن ناخالصیهای آن که در این مقاله به عنوان یکی از نکات منفی نمک تصفیه شده آورده شده، نه تنها بد نیست بلکه باتوجه به وجود عناصر خطرناک کاملا ضروری میباشد.
4- عدم تصفیه نمک دریا که به عنوان یکی از مزایای این نمک شمرده شده، نه تنها مزیتی برای آن نیست بلکه تصفیه نشدن نمک دریا باعث وجودعناصر خطرزا مانند آرسنیک،جیوه، منیزیوم، کادمیوم، سولفات کلسیم، و سایر فلزات سنگین در این نوع نمک میباشد که میتواند مشکلات بسیاری از جمله مسمومیتهای مزمن را برای سلامتی انسان ایجاد کند .
5- گرچه مصرف برخی مواد معدنی که در نمک دریا وجود دارند برای بدن انسان ضروری میباشد، اما این عناصرمینرال نامیده میشوند و نیاز بدن به این عناصر به حدی کم است که همراه با مصرف آب آشامیدنی و غذای روزانه تامین میشود و به هیچ عنوان نیاز به مصرف بیش از اندازهء آنها نیست و حتی مصرف بیشتر میتواند خود باعث برخی نارساییها گردد. به عنوان مثال مصرف بیش از اندازه نمک دریا به بهانه تامین این عناصرباعث مصرف بیشتر کلسیم و در نتیجه وارونگی سیکل جذب کلسیم و دفع کلسیم از بدن میگردد که پوکی استخوان و بیماریهای دیگر را به همراه خواهد داشت.
6- اضافه کردن سود و کربنات به نمک تصفیه شده نه تنها مضر نیست بلکه یکی از فرآیندهای لازم در پروسه تولید این نوع نمک میباشد که بر حسب میزان ناخالصیها و جهت کاهش آنها اضافه میگردد. در نهایت هیدروکسید سدیم بامنیزیم و کلسیم با کربنات سدیم واکنش داده و رسوب هیدروکسید منیزیم و کربنات کلسیم تشکیل میدهد تا میزان کلسیم و منیزیم نمک را به حد استاندارد برساند. پس همانگونه که مشاهده میکنید یک دانش آموز سوم راهنمایی هم متوجه خواهد شد که سود و کربنات اضافه شده اولیه، نهایاتا به صورت رسوب از پروسه خارج شده و هیچگونه زیانی متوجه محصول نهایی نمیکند.
7- اضافه کردن ید به نمک تصفیه که در این مقاله تلویحا به عنوان یکی از معایب نمک تصفیه عنوان گردیده نیز نه تنها مشکلی ایجاد نمیکند بلکه امری لازم بوده و به علت روش ساده،قیمت پایین وتوزیع فراوان، در اکثر کشورهای جهان به منظور تامین ید مورد نیاز بدن، به نمک اضافه میگردد. یُد نیز از جملهء مواد مینرال است و کمبود آن مشکلات زیادی را برای سلامتی به دنبال دارد. گواتر،هیپوتیروئیدی، کاهش انرژی، اختلال در رشد و نمو،عقب ماندگی ذهنی، کوتاهی قد، کری، لالی، کرتینیسم، کاهش مقاومت بدن به عفونتها ، مشکلات تغذیهای، سقط، مرده زایی، کاهش قدرت باروری وضعف قوای جسمانی همگی از اثرات کمبود ید میباشند که نویسنده محترم بدون توجه به آن، اضافه کردن ید به نمک را غیر طبیعی خوانده و از معایب آن دانسته است.
8- سدیم سیلیکا آلومینات نیز که نویسنده از دیگر افزودنیهای غیرمجاز به نمک برشمرده، یک ترکیب ضد کلوخه شدن (ANTICAKING AGENTS) است که با جذب رطوبت مانع به هم چسبیدن کریستالهای نمک میشوند البته در حال حاضر این ماده اضافه نمیشود و به جای آن فروسیانید سدیم یا پتاسیم اضافه میگردد.
9- وجود عناصرطبیعی در نمک دریا نه تنها مزیتی برای این نوع نمک محسوب نمیشود بلکه به غیر از آنکه این عناصر اکثرا فلزات سنگین بوده و برای سلامتی مضرند، وجود این ناخالصیها باعث کاهش شوری نمک و در نتیجه مصرف بیشتر آن و به تبع آن تهدید سلامت خواهد شد.
10ـ عدم انجام فرآیند تصفیه بر روی نمک دریا باعث وجود آلودگیها، ذرات گل و لای و ناخالصیهایی از این دست میباشد که آن هم به نوبه خود برای سلامتی مضر است. در حالی که در نمک تصفیه شده خلوص نمک به حداقل 2/99 درصد میرسد و نیز به علت دمای بالای فرآیند، آلودگیهای میکروبی احتمالی نیز حذف میگردند.
درپایان لازم به ذکر است هر گونه مواد غذایی باید دارای مجوز از وزارت بهداشت باشد؛ لیکن علی رغم تشدید عرضه این نوع نمک از سوی باندهای متقلب و سودجو در عطاریها و توصیه طبیبان سنتی به استفاده از این نمک به جای نمک تصفیه شده، این ماده غذایی دارای هیچگونه مجوزی از وزارت بهداشت نبوده و تبلیغ یک ماده غیر مجاز از سوی این سایت جای تامل دارد.
در ارتباط با همین موضوع بخوانید:
نمک دریا حاوی فلزات سنگین مضر سلامت است
پرونده توزیع کنندگان نمک دریا به قوه قضاییه ارجاع میشود
توزیع «نمک دریا» در عطاریها و فروشگاههای مواد غذایی غیر مجاز است
سرانه مصرف نمک در کشور بیش از حد استاندارد است
نمک دریا مصرف نکنید
مضرات مصرف نمک
قبلتر: پویا پرتو. دانشجوی مهندسی صنایع غذایی. اصفهان و زنده رودش را با هیچ کجای دنیا عوض نمیکنم. همیشه یا به کاری وارد نمیشم یا اگر کاری را شروع کردم باید محکم و با اراده وارد بشم.در محیط اطرافم مؤثرم. نمی تونم نسبت به آنچه در اطرافم میگذرد بیتفاوت باشم؛ و در آخر: با دیدهای پاک مینویسم تا بماند.
الآن: پویا پرتو. مهندس صنایع غذایی.
هنوز هم اصفهان و زنده رودش را با هیچ کجای دنیا عوض نمیکنم اما خیلی دوست دارم بتونم برم دنیا رو بگردم و ببینم. فکر میکنم این چند روز عمر که خدا به انسان داده حیفه که دنیا ندیده به پایان برسه!
هنوز هم یا به کاری وارد نمیشم یا اگر کاری را شروع کردم باید محکم و با اراده وارد بشم اما تازگیها به این نتیجه رسیدهام که این اراده قوی را برای کارها و کسانی بگذارم که ارزشش را داشته باشند. بارها و بارها انرژیام را صرف کارها و کسانی کردهام که بعدها فهمیدهام ارزش آن همه را نداشتهاند.
هنوز هم در محیط اطرافم مؤثرم و نمی تونم نسبت به آنچه در اطرافم میگذرد بیتفاوت باشم، هرچند این سر و گوش جنبانیدن همیشه به ضررم تمام شده چرا که اصولا مردم آدمهایی را دوست دارند که سرشان به کار خودشان است ، در مورد هیچ چیز اظهار نظر و در هیچ کاری دخالت نمیکنند.
هنوز هم با دیدهای پاک مینویسم، ساده و بی آلایش، هرآنچه درون مغزم میگذرد؛ تا بماند و ببینند و بدانند آیندگان.
شبنم ز باغبان نکشد منت وصال ... معشوق در کنار بود پاک دیده را
یادم هست – سال 72 یا 73 بود- حاج آقا که خانهء حاج حسین منبر می رفت یک دهه حرفش این بود که خمیر مایهء جهان هستی عشق است و منشا همه کائنات عشق است و مدار حرکت جهان عشق است و راه رسیدن به قرب الهی عشق.
بعدتر ها یادم هست که این حدیث را شنیدم: <<کُنْتُ کنزا مخفیا، فأَحْبَبْتُ اَن أعرف، فخلقتُ الخلقَ لِکَی أعرف>> و بعدترش در کلاس مثنوی شنبه شبها از قول مولانا ترجمه اش را اینگونه یافتم: گنج مخفی بد زپُری چاک کرد ... خاک را روشنتر از افلاک کرد
همان زمان در کتاب دیوان امام خمینی – همان که با هزار بیم و امید هدیه اش دادم- نیز دیدم که امام هم می گوید: من چه گویم که جهان نیست بجز پرتو عشق...
اما کوچکتر که بودم، خیلی کوچکتر- نمیدانم روی کدام منبر و از کدام روحانی یا در کدام کلاس و از کدام معلم شنیده بودم که عشق مجازی میتواند منشا رسیدن به عشق حقیقی باشد. این عشق اگر در مسیر صحیح هدایت شود میتواند همان اثرات را با شدت کمتر در انسان ایجاد و نهایتا او را به حب الهی رهنمون سازد. یعنی عشق یک انسان به انسانی دیگر اگر به گناه و هوس آلوده نشود می تواند روند رسیدن او به کمال را تسریع ببخشد. از به کار بردن واژهء عشق مجازی خوشم نمی آید چه اینکه مقصودم از عشقی که میتواند همان اثرات را بر انسان مترتب کند در قالب واژهء <<عشق مجازی>> نمی گنجد. چه کسی توانسته است تا به حال عشق را تعریف کند؟ که حال بتواند برای آن اقسام بتراشد؟هر کس توصیفی از عشق و اثرات آن ارائه داده و هیچ کس تا به حال نتوانسته موجودیت عشق را تبین کند. به قول مولانا: سخن عشق نه آن است که آید به زبان ... ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنود. من امّا برای رساندن آن چیزی که در نظرم هست ناچارم بگویم عشق مجازی یا شاید بهتر باشد بگویم شاخه ای از همان عشق حقیقی یا اصلا عشق خالی.
حالا که بزرگتر شده ام مطمئنم آن وسوسه هایی که گوشهء ذهن کودکانه ام را پر کرده بود حقیقت دارد. حالا کاملا به این باور رسیده ام که اگر عشق حقیقی – همان عشق به ذات اقدس پروردگار- عامل خلقت کون و ومکان بوده وپیدایش وجود انسان مدیون <<عشق>> است، حتما شعبه ای از همان عشق می تواند منشا اثراتی شبیه به آن گردد و انسان را در راه رسیدن به معبود – معشوق- یاری کند. اگر خداوند انسان را از روی عشق آفریده پس حتما چنین مخلوقی فطرتا عاشق است، شعله ای از عشق در قلبش نهادینه شده است و گمشده اش در جهان هستی چیزی نیست جز عشق.حتما عشق می تواند پرده های ظلمت را از مقابل دیدگان او کنار بزند و حقیقت را به او بنمایاند.حتما درد و المی که در این راه می بیند او را به دست یازی به سوی پناهگاه امن الهی مجبور میکند و همین را نوش داروی تحمل <<درد عشق>> میابد. اگر دقت کند مطمئنا جمال و کمال حق را در ظاهر و باطن معشوق می بیند و با آبیاری بذر عشق در وجود خویش شجره معرفت الهی را می پرورد.
برداشت من از سخن حکیم صدرالمتألهین شیرازی همین را می رساند:
<<حکمای متأله ـ قدس انوارهم ـ گفتهاند که محبت خدا در همه موجوداتی، حتی جمادات و نباتات ـ ساری است و همچنین نظر دادهاند که مبدأ همه حرکتها و سکونها در اجسام عالی و سافل، آسمانی و زمینی، همان عشق واحد أحد است، و شوق به معبود صمد ... و هرچیزی ـ خواه کامل یا ناقص ـ با اراده یا بیاراده، دارای عشقی جبلی و شوقی غریزی و حرکتی ذاتی به طلب حق است و آسمانها و زمین بر این عشق در حرکت و سکونند . و غایت و مقصد از این سیر و ثبات، جز آفریننده آسمان و زمین و به سوی او نزدیک گشتن نیست>>
پ ن 1: درس حوزه نخوانده ام. بلد نبودم حرفم را با قرآن و حدیث بیامیزم و منظورم را بیان کنم. بلد نبودم از عشق خیل عظیم عرفا و شعرا مثال بزنم و بلد نبودم از نظاره تجلی صفات الهی در معشوق سخن بگویم و بلد نبودم روش سلوک بیان کنم و ازکثرت به حدّت برسم. یک چیزهایی گوشه ذهنم بود خواستم پاک نشود. قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز ورای حدّ تقریر است شرح آرزومندی
پ ن 2: شاید داستان گوهرشاد و آن جوانک بنّا بتواند موید قسمتی از آنچه می خواستم بگویم باشد.
پ ن 3: باز کسی فکر نکند عاشق شده ام. کسی هم اشتباه برداشت نکند. کیست که نداند حالم به هم می خورد از این عشق های خیابانی، عشق های کوچه بازاری و عشق های اینترنتی.
این روزها همه جا سخن از تظاهرات مردم کشورهای عربی و ایستادگی در برابر حاکمان مستبد حامی غرب است. حرکتی که گرچه از تونس آغاز شد اما دامنه اش بسیار وسیع تر از آن است که بتوان گستره ی آن را پیش بینی کرد. خیزشی که لرزه به پایه های تخت تک تک حاکمان دیکتاتور عربی انداخته و هیچ یک خود را مصون از خشم مردم نمی بینند. خاطرم هست دقیقا هشت سال پیش بود که دکتر عباسی در دانشگاه صنعتی اصفهان همین روزها را پیش بینی کرد و همین سرنوشت را برای حکومتهای دیکتاتور عربی ترسیم کرد.
این حوادث که در نوع خود بی نظیر است نکات قابل تامل زیادی در بر دارد اما در این میان نوع نگاه غرب و به ویژه آمریکا به این حوادث بسیار جالب توجه است. امریکا که تا مدتی قبل با اطمینان حرف از خاورمیانه جدید می زد و برای سرعت بخشیدن به آن تلاش می کرد، اکنون با خاور میانه ای روبروست که هرچند برای آنها جدید است اما زمین تا آسمان با خواست آنها تفاوت دارد. همین امر باعث شده آمریکا در نوعی تناقض رفتاری گرفتار شود. نه بتواند از دست نشانده های خود در برابر خشم مردم علنا دفاع کند و نه بتواند ادعای دموکراسی و حقوق بشری را که همیشه با آن پز داده و ژست گرفته و هر موقع نیاز دیده آن را به مثابه چماقی، محکم بر سر مخالفان خود در جای جای جهان زده- نادیده بگیرد.
همین امر باعث می شود که در پس پرده، تا میتواند در سرکوب جنبش های اسلامی از هیچ کمکی به مهره های خود دریغ نمیکند و آنجا که دیگر کار از کار می گذرد و زورش نمیرسد به ناگاه 180 درجه تغیر جهت داده و خود را در جبهه مردم جا میزند. به مردم تونس پیام میدهد و میگوید در کنارشان ایستاده است! انگار نه انگار که سالهاست دست در دست همین بن علی خون مردم تونس را در شیشه کرده است! ودر مواجهه با حوادث مصر باز پیام میدهد و از رژیم نا مبارک مصر می خواهد که در جهت خواست مردم تغیرات اساسی ایجاد کند! انگار نه انگار که سالهاست توسط همین رژیم، استبداد و دیکتاتوری را نهادینه کرده است.
این عمل آمریکائی ها جدای از آنکه نشان میدهد منافع آمریکا هیچگاه دوست و دشمن نمیشناسد و آنجا که منافعش ایجاب میکند حاضر است دوستان و نوکران چندین ساله خود را به مسلخ ببرد، نشان دهنده امید امریکائیها به تغیر این حرکتهای خودجوش در جهت منافع خود است. امری که با توجه به نبود رهبری آگاه و شجاع، بعید به نظر نمیرسد.
این رفتار شیطان بزرگ جای تعجب ندارد چرا که تاریخ پر است از اینگونه عبرتها و نمونه بارزش همین شاه پهلوی خودمان و یا پدرش که امریکائیها حتی حاضر نشدند برای آنها تره خورد کنند؛ لکن در عجبم از ستون پنجم داخلی آمریکائی که هنوز اربابان خود را نشناخته و سنگ آنها را به سینه میزنند. واقعا خیلی خنده دارست ! شنیدم میر سبزعلی موسوی هم باز دست پیش را گرفته و اظهار نظر فرموده اند که این حرکتها نتیجه شورشهای پارسال جنبش لجنی است! بدون اینکه کمی به کله ی پوک خود فشار بیاورد که کجای این خیزش اسلامی که در برابر استبداد رژیمهای مبلغ سکولار با شورشهایی که ایشان و همفکرانشان جهت براندازی نظام اسلامی طراحی کرده بودند همخوانی دارد؟ کجای شعار نه غزه و نه لبنان طرفداران فریب خورده ایشان، با شعار حمایت مردم مصر از فلسطین و انزجار ازکمکهای فراوان مبارک به رژیم صهسونیستی شباهت دارد؟
واقعا انسان در میماند که این آقایان این همه رو از کجا آورده اند؟ این یکی تمام دستاورد عظیم یک ملت که میتوانست به فرصتی عظیم تبدیل شود را با توهم خیالی خود به ضایعه ای اسفبار تبدیل کرد و دل دوستداران اسلام را در همه جای دنیا به درد آورد، حالا آمده خودش و مدل سبزش را الگوی حرکت اصلاح طلبانه اسلامی جا میزند! آن یکی هم که با زیرکی فتنه را طرح ریزی کرده بود می آید برای بازگشتش شرط و شروط می گذارد. الحق که روی ایشان سنگ پای قزوین را هم سفید کرده است!