اگه مثل من اهل تعقیب کردن تیترهای روزنامه ها باشید بعضی وقت ها ممکنه به نتایج جالبی دست پیدا کنید. به عنوان مثال تیتر چند روزنامه در هفته گذشته:
کارگزاران : « گرانی از کنترل خارج شده است» تیتر اول 17 دی
آفتاب یزد : « سطح عمومی قیمت ها از کنترل خارج شده است» تیتر اول 17 دی
مردم سالاری : « کنترل قیمت ها از دست رفته است» تیتر اول 17 دی
صدای عدالت : «سیاست دولت در مسکن گرانی به بار آورد» تیتر اول 17 دی
حالا برداشتهای من از این همه تشابه:
1- چه می کنه این گرانی؟!!! (به سبک فردوسی پور!)
2- چه سردبیر و مدیر مسئول پر کاری که همزمان این همه روزنامه را با هم اداره میکنه !
توجه داریم که: « روز 17 دی ماه هیچ اتفاق خاص بزرگی نیفتاده که تشابه تیترها اجتناب ناپذیر باشه. فقط نمی دونم چرا یه سری از این روزنامه های به اصطلاح مستقل ! اکثرا با هم به مسائلی از این قبیل پی میبرند؟»
نوشته شده در تاریخ 27/10/85 ساعت 1:14
1- همیشه موقع انتخابات که میشه یکی از اصلی ترین مباحثی که پیش میاد اینه که اصلا تو انتخابات شرکت کنیم یا نه. اینجاست که افاضات اشخاص و توصیههای احزاب و شروع میشه. یکی میگه: باید شرکت کنیم چون وظیفه شرعیمونه. اون یکی میگه: اصلا حق هر ایرانی اینه که تو انتخابات شرکت کنه. دیگری میگه : انتخابات یه فرصته، حیف نیست از این فرصت استفاده نکنیم؟ یه عده میگن: شرکت نکنید چون همین نفس شرکت در انتخابات یعنی تایید این نظام. یه سری معلوم الحال هم میان بیانیه می دن یا شرکت نکنید یا هم اگر خدای نا کرده هوس شرکت در انتخابات به دلتون افتاد فقط به کاندیداهای ما رای بدید! 2 - اما من میخوام به این موضوع از یه دید دیگه نگاه کنم. همین امسال معاون مالی شهرداری و تنی چند از اعضای شورای شهر ما، دست به دست هم دادند و در آخرین روزهای دوره شورا، 800 میلیون تومان پول ناقابل را بالا کشیدند. آب هم از آب تکان نخورد. یکی از متهمین این پرونده که اتفاقا این دوره هم نامزد شده، شخصیه که من 4 سال پیش بهش رای دادم. بالاخره آدم ظاهرالصلاحی بود و تا اونجایی هم که من میشناختمش دستش کج نبود. اما سوال من اینجاست که آیا ما هم تو گناه اون شخص شریک نیستیم؟ چرا؟ چون این بابا داشت زندگیش را میکرد. شاید هیچ موقع هم به مخیلهاش خطور هم نمیکرد که یه روزی متهم بشه به دزدی. اما ما بهش رای دادیم و فرستادیمش تو شورا. پس ما هم در حد خودمون مقصریم. چون اگه ما بهش رای نمیدادیم شاید اون هیچوقت تو این شرایط قرار نمیگرفت که بخواد دزدی کنه. پس نتیجه میگیریم که نباید رای بدیم چون ممکنه بعدا اون شخص کاری بکنه که ما شرمنده همون یک رایمون بشیم ! نظر شما چیه؟ 3 - امروز که این موضوع را تو دانشگاه با بچهها مطرح کردم هر کس یه چیزی گفت. یکی گفت: اون کم ظرفیت بوده تا چشمش به سفره باز افتاده نتونسته خودش را نگه داره، به ما چه؟ یکی دیگه گفت: ما تا حدی که بتونیم تحقیق میکنیم و به اصلح رای میدیم دیگه اینکه بعد طرف ناتو از آب در بیاد تقصیر ما نیست. اون یکی گفت: اتفاقا ما هیچ تقصیری نداریم و اون نه تنها گناه دزدی به گردنشه، بلکه گناه بزرگترش اینه که خودش را یه جور دیگه نشون داده و در معرض انتخاب مردم قرار گرفته... نظر شما چیه؟ 4 – و اما در مورد خودم: من تو انتخابات شرکت میکنم فقط به یک دلیل: چرا که حتی اگر از وضع موجود ناراضی هم باشم، تنها راه عوض کردن این وضعیت را رای دادن به اونایی میدونم که با معیارهای من همخوانی دارند. چقدر بدم میاد از آنهایی که نشسته اند کنج خانههاشان و به مردم امر میکنند که تو انتخابات شرکت نکنند و بعد از انتخابات هم فقط بلدند غر بزنند. خوب گر تو بهتر میزنی بستان بزن !
نوشته شده در تاریخ 21/9/85 ساعت9:16
نوشته شده در تاریخ 30/8/85 ساعت0:17
یک نفر نیست از مسئولان عرصه فرهنگ این مملکت بپرسد که کدام لقمه فرهنگی را برای ارتزاق فرزندان این مرزو بوم آماده کردهاند؟ یک نفر نیست از این آقایان رئیس و مدیر کل و معاون و وزیر بپرسد که کالای عرضه شده از این همه دکان فرهنگی چیست؟
قصدم نقد ارگانهای فرهنگی کشور نیست اما بی مورد هم نیست اگر بپرسیم که اگر ایشان لزوم کار فرهنگی را فهمیدهاند - که نفهمیدهاند- پس این همه تعلل برای چیست و اگر هجمه فرهنگی غرب را درک کردهاند ـ که نکردهاند ـ پس کدام سلاح را برای مقابله با آن آبدیده کرده اند؟
نکند عدهای دکان زدهاند برای خرج کردن پول مفت نفت؟ نکند هستند کسانی که عمدا پرده غفلت بر دیدگان خود - ودیگران- کشیدهاند؟ و یا اصلا نکند کسانی وجود دارند که از طرف دشمن مامورند به نشستن در جایگاههای فرهنگی کشور و صیانت از کالاهای وارداتی آنها؟
امروز اگر کسی بگوید ایران آزادترین کشور دنیاست باید او را از صادق ترین مردم زمانه دانست.
(لطفاً آزاد را open ترجمه کنید)
نوشته شده در تاریخ 13/8/85 ساعت0:53
1 - ... آقای «ر» تا کنون 1320 میلیارد تومان از سیستم بانکی کشور دریافت کرده است که این مبلغ از سرمایه بسیاری از بانکهای خصوصی و دولتی بیشتر است. وی تا کنون با وجود اخطار های فراوان ریاست جمهوری، از باز پرداخت اقساط وامهای خود سر باز می زند. این در حالی است که وام های دریافتی از سوی شرکای وی ، از جمله آقای «ع» را که مبلغی در حدود 350 میلیارد تومان می باشد باید به آن افزود.
2 - ... مطابق اعلام رسمی مسئولان، تنها در 6 ماه گذشته، حدود 1000 نفر در اصفهان ، به دلیل مشکلات معیشتی اقدام به فروش کلیه خود نمودهاند.
از دیروز تا حالا که این 2 تا خبر را خوندم مخم داره منفجر میشه. امروز تو دانشگاه برا هر کی گفتم باورش نمیشد.
نوشته شده در تاریخ 8/8/85 ساعت0:19
در شب ضربت خوردن امام علی علیه السلام این شعر را تقدیم می کنم به همه عاشقان مولا:
می کنم آغاز با یاد علی
تا بنوشم عشق از داد علی
یا علی مولا تو دستم را بگیر
دست روح حق پرستم را بگیر
قلب شعرم را بده امشب خراش
یک تبسم زخم، بر روحم بپاش
تا شوم مست تولای تو باز
عارف حق، از دو عالم بی نیاز
یاریام کن تا زعشقت دم زنم
شعله بر جان بنی آدم زنم
یاریام کن، ای عدالت مرد ناب
روح احمد، همسر بانوی آب
یاریام کن، ای معمای غدیر
ای ولایت را تو مولا و امیر
یاریام کن ای علی، ای بوتراب
شد دلم در حسرت وصف تو آب
یاریام کن تا بگیرم بال و پر
پرکشم تا زخم، تا اوج خطر
یاریام کن، تا تو را پیدا کنم
قاسطین را باز هم رسوا کنم
مارقین و ناکثین را رگ زنم
زخم بر کفر و نفاق و شک زنم
باز از عشقت خمارم کن علی
بیقرارم، بیقرارم کن علی
میبرم نام تو را من دم به دم
تا زند عشق تو بر جانم علم
من کیام؟ آیینه دار راه تو
شیعه چشمت، غبار راه تو
من کیام مست ظهور چشم تو
عاشقت، سنگ صبور چشم تو
من کیام؟ یک عاشق بی دست و پا
عاشق وصل تو اما بینوا
کاش میشد چاه نخلستان شوم
تا به بزم درد تو مهمان شوم
عارف آیات قرآنت شوم
در شبی روشن مسلمانت شوم
باید اما بگذرم از این خیال
فهم تو کاری است دشوار و محال
من کجا و فهم قرآنت علی؟
من کجا عرفان چشمانت علی؟
من کجا فهم کلامالله تو؟
ماندهام در بای بسمالله تو
این لیاقت نیست در من ای دریغ
درد من درمان نگردد جز به تیغ
گشتهام با خویش دشمن یا علی
وای بر من وای بر من یا علی
رضااسماعیلی
نوشته شده در تاریخ 20/7/85 ساعت0:14
این درگیری بین دانشگاه آزاد و دولت احمدی نژاد هم داره به جاهای باریکی کشیده میشه. امروز هم صحبت یکی از کارمندان دانشگاه بودم. حرف که به اینجا رسید چیزایی گفت که کله آدم سوت میکشید. حیف که الآن نمیتونم بنویسم.می خواستم بنویسم اما دیدم اگر بنویسم خودم همین فردا صبح به اتهام براندازی نظام! از دانشگاه اخراجم و این بنده خدا هم از فردا به جای پشت میز نشینی باید بره با ماشینش مسافر کشی!
الآن می ترسم. شاید بهم بخندید . اما شما چه میدونید اینجا چه خبره. آره الآن میترسم اما قول می دم به محض اینکه این دو ترم لعنتی تموم بشه، همه آنچه طی این چهارسال از کار اینا سر در آوردم را بنویسم. هرچند دیگه اون موقع شاید خیلی چیزا عوض شده باشه.
نوشته شده در تاریخ 18/7/85 ساعت 1:16
فقط به امید نوشتن. فقط به این امید که بنویسم و خودم را خالی کنم.برای اینکه بنویسم و خودم را از هر قید و بندی رها ببینم.اما الان می ترسم. می ترسم از اینکه این وبلاگ هم نتونه من را قانع کنه. شاید هم دارم زود قضاوت می کنم. شاید!
دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست از تهی کردن دل می شود افزون چه کنم؟
من نه آنم که تراوش کند از من گله ای می دهد خون جگر رنگ به بیرون چه کنم؟
نوشته شده در تاریخ 17/7/85 ساعت0:44
دیشب دوباره رضازاده قهرمان شد. آدم وقتی می بینه حسین با نام یا اباالفضل کوهی از آهن را بالای سر می بره نا خود آگاه اشک تو چشماش جمع میشه. آفرین به حسین و آفرین به ابالفضل!
نوشته شده در تاریخ 16/7/85 ساعت0:32
انصافا باید به مخ این آقا افتخار کنیم. نمی دونم چه جوری بگم اما یه جور سیاست مداری تو حرف هاش و کارهاش دیده میشه که از هیچ کس دیگه بر نمیاد.
برداشته یه نامه جعل کرده به نام امام خمینی ! فکر کرده مردم خرند. درس نگرفته از انتخابات .اصلا ادبیات این نامه با ادبیات امام همخوانی نداره. چند جای نامه با لحن توهین آمیزی در مورد بعضی شخصیت ها صحبت شده و صدتا دلیل دیگه که مجال گفتنش نیست.
می دونی چی می خواد بگه؟ در آستانه انتخابات خبرگان این یه جور قدرت نماییه. یعنی ببینید برای من کله کردن نظام کاری نداره. یه وقت فردا یه نامه رو کردم که امام همون روز از لزوم رابطه با آمریکا گفته ! اگه منو راه دادید تو خبرگان و رییس شدم که هیچی، اما وای به حالتون اگه من دوباره بیام و ضایع بشم.
نوشته شده در تاریخ 10/7/85 ساعت0:24